تنهایم!
مثل یک گل در یک بیابان خالی بی آب و علف
مثل سنگی در کنار جاده
مثل ماهی در یک تنگ بزرگ خالی
مثل برگی بر روی یک درخت خشک
خدایا!
چه کنم؟!
تنهایی تا چه حد؟!؟!
ظاهرم خندان است
اما دلم آشوب است
لب هایم می خندد
چشم هایم می گرید
می گویند از سر شوق است
اما دارم به بد بختی ام میخندم
به حال دل آشوبم می گریم
تنهایم !
تنها